عاشورایی شویم
 
 

عملیات فتح المبین ، درست در ایامِ نوروز سال 1361آغاز شد و در تمام مدتی که مردم در تعطیلات نوروزی به سر می بردند در جبهه های جنوب جریان داشت. رزمندگان اسلام ، با تقدیم جان های تابناکِ فراوانی ، موفق شدند قبل از پایان تعطیلات نوروزی ، عملیات را با پیروزی کامل به اتمام برسانند و نتایج آن را به عنوان عیدی سال 1361 به ملت ایران تقدیم نمایند.


 تصویری که مشاهده می کنید ، در حدفاصل چهارم تا دهم فروردین ماه 1361 ، طی مرحله ی دوم عملیات فتح المبین ، توسط بسیجی هنرمند «مهرزاد ارشدی» برداشته شده است. محل عکس برداری ، دشت «رقابیه» ، واقع در منطقه ی عمومی «شوش» می باشد.

رزمنده ی بر خاک افتاده ، احتمالا یک کمک تیربارچی بوده است.

روحمان با یادش شاد


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, :: 14:17 :: توسط : تورج قیداری

استفاده از عبارت «پرده الکترونیک» یادآور واژه «پرده آهنین» است. این اصطلاحی بود که آمریکا برای شوروی سابق و کشورهای کمونیستی اروپای شرقی بکار برد و منظور از آن یک حصار نظامی و امنیتی بود که این کشورها به دور خود کشیده بودند تا مانع از نفوذ و رد و بدل اطلاعات شوند.

به گزارش خبرنگار دیپلماسی عمومی مشرق، با فرا رسیدن سال جدید شمسی، اوباما مانند سالهای گذشته پیامی برای ایرانیان فرستاد.

وی در این اظهارات، سعی کرد با کاربرد الفاظی نشان دهد که خواستار عاقبت به خیری مردم ایران و مشتاق به ارمغان آوردن «آزادی و حقوق بشر» برای آنهاست.

البته آمریکا همیشه بر آن بوده تا با پنهان شدن در پشت واژگان دهان پرکنی چون «آزادی» و «حقوق بشر» که معلوم نیست تعریف دقیق آنها چیست، این اجازه را به خود بدهد تا به عنوان «کلانتر جهان» در امور کشورهای دیگر مداخله کرده و آنها را به زیر سیطره خود ببرد.

اوباما در پیام نوروزی‌اش به منظور همراه ساختن ایرانیان با خود، با اذعان به ریشه‌دار و غنی بودن فرهنگ و تاریخ ما مردم ایران گفت: «مردم ایران وارثان تمدن بزرگ و باستانی‌ای هستند. همچون مردم دیگر نقاط، آنها از این حق جهانی برخوردارند تا برای خود فکر کرده و سخن بگویند. دولت ایران موظف است تا به این حقوق احترام بگذارد، همان‌طور که موظف است تعهدات خود در ارتباط با برنامه هسته‌ای‌اش را رعایت کند.»

وی با اشاره به اینکه بین مردم ایران و آمریکا یک «پرده الکترونیک» وجود دارد، بیان می‌دارد: «مردم ایران از داشتن آزادی ابتدایی دستیابی به اطلاعات مورد نظر خود، محروم شده‌اند... به خاطر اقدامات رژیم ایران، یک پرده الکترونیکی در اطراف ایران کشیده شده است... در فصل آغازهای جدید، مردم ایران باید بدانند که ایالات متحده آمریکا به دنبال آینده‌ای از روابط عمیق با مردم ما است ــ زمانی که در آن پرده الکترونیک موجود که ما را از هم جدا کرده برداشته شده و صداهای شما شنیده می‌شود؛ فصلی که در آن با درک متقابل و امیدهای مشترک ما به عنوان انسان، بر بی‌اعتمادی و ترس فایق می‌آییم.»

استفاده از عبارت «پرده الکترونیک» به نوعی یادآور «پرده آهنین» است. این اصطلاحی بود که آمریکا برای اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای کمونیستی اروپای شرقی بکار برد و منظور از آن یک حصار نظامی و امنیتی بود که این کشورها به دور خود کشیده بودند تا مانع از نفوذ و رد و بدل اطلاعات شوند. ظاهراً این اصطلاح را نخستین بار وینستون چرچیل در سال 1945 بکار برده است.

حال گویا آمریکا تصور می‌کند که ایران نیز همچون کشورهای کمونیستی دوران جنگ سرد بوده و می‌خواهد تجربه بدست‌آمده از آن دوران را در مورد ایران نیز بکار برد و تمام تلاش و همت خود را بر این امر گذاشته است تا بین مردم و حکومت ما فاصله انداخته و از این فاصله و تفرقه به نفع خود سود ببرد و در نهایت با سرنگونی حکومت، همچون جماهیر شوروی، ایران را نیز دست‌خوش تجزیه کند.

از طرفی، از آنجا که آمریکا برای انجام عملیات‌های اطلاعاتی و روانی خود نیاز به داده‌های معتبر است و چون در ایران دارای سفارت‌خانه نیست، لذا در چند سال اخیر سعی کرده تا این خلا را با راه‌اندازی سفارت‌خانه مجازی خود و یا از طریق شبکه‌های اجتماعی و رصد فعالیت‌های ایرانیان در این شبکه‌ها پر کند.

از همین رو اخیراً موسسه رند دست به جمع‌آوری گفته‌های ایرانیان در توییتر و فیس‌بوک زده است تا آمریکا از آنها در دستور کار امنیت ملی خود بهره ببرد. برای انجام این کار موسسه رند دست به اجرای یک برنامه رایانه‌ای با نام LIWC زده است و از آن به عنوان ابزاری برای جمع‌آوری نظرات و تفکرات مردم ایران استفاده می‌نماید.

اوباما در نامه خود مدعی می‌شود که مقامات ایرانی با ایجاد «پرده الکترونیک» مانع از دسترسی آزادانه مردم به اطلاعات می‌شوند و آمریکا را طلایه‌دار آزادی اطلاعات و دیگر انواع آزادی می‌داند. اما سؤالی که مطرح می‌شود این است که آیا در آمریکا واقعاً چیزی به نام آزادی اطلاعات و آزادی بیان وجود دارد یا خیر. اگر این چنین است پس:

· چرا گوگل دست به «فیلترینگ حبابی»‌ کاربران خود زده و اطلاعاتی را در اختیار آنها می‌گذارد که خود می‌خواهد؟

· چرا سازمان جاسوسی آمریکا سیا با فیس‌بوک همکاری نزدیکی داشته و اطلاعات شخصی افراد را رصد و بایگانی می‌کند، به گونه‌ای که کریستوفر استارتینسکی معاون رییس سیا طی اظهاراتی بیان می‌کند که برای سیا فیس‌بوک کاملاً رویایی بود که به حقیقت پیوست؟

· چرا در جریان جنبش تسخیر وال‌استریت چندین نفر از مردم آمریکا دستگیر شدند؟

· چرا در اوج جنبش وال‌استریت شبکه اجتماعی توییتر دست به سانسور اطلاعات زد و در فهرست پرکاربردترین «توییت‌ها»، عبارت «تسخیر وال‌استریت» را حذف کرده و از آن صحبتی به عمل نیاورد؟

· چرا آمریکا تلاش کرد با قانونی موسوم به SOPA آزادی اینترنت را به کلی تحت تأثیر قرار داد؟

· چرا هر فرد و سازمانی که از رژیم صهیونیستی و اقدامات ضدانسانی آن انتقادی به عمل آورد به شدت تحت فشار و مورد بازخواست قرار می‌گیرد؟

شاید بهتر بود رییس‌جمهور آمریکا باراک اوباما پیش از نوشتن چنین نامه‌ای، ابتدا به سؤالات فوق و ده‌ها سؤال دیگر پاسخ می‌داد و سپس صحبت از آزادی بیان و حقوق بشر برای ملت‌های دیگر می‌کرد.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, :: 14:16 :: توسط : تورج قیداری

« عَنْها(علیها السلام) قالَتْ:

قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم):

مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ تَخَلَّى اللّهُ مِنْهُما، فَلَمْ یُبالِ أَیُّهُما غَلَبَ، وَ مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ کانَتِ الدّائِرَةُ عَلى أَعْتاهُما


حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود:

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است:

دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن که خداوند آن دو را به حال خود واگذارد، و باکى نداشته باشد که کدام یک پیروز گردد.

و دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن که هزیمت و شکست از آنِ سپاه ظالم تر باشد.


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 2:23 :: توسط : تورج قیداری

ما را از جنگ می‌ترسانند... از خرابی و ویرانی... از بمباران... نمی‌دانند دهکده‌ی جهانی ما را پرستوهایی ساخته‌اند که مقصد را در کوچ می‌دیدند و از ویرانی لانه‌ی خود هراسی نداشتند. نمی‌دانند که ما شهروندان این دهکده‌ایم و غریبه‌ایم با آن دهکده‌ای که ‌آن‌ها سال‌هاست دارند برای‌مان می‌سازند!

هالیوود مدت‌هاست دارد راه‌های فضا را به کودکان و نوجوانان‌مان نشان می‌دهد، اما نمی‌داند شیران غیرت‌مند بیشه‌ی ایران، راه آسمان را خیلی پیش‌تر نشان‌مان داده‌اند...

کودکان ما شاید از بچگی تام و جریِ ساخت صهیونیسم، دیده باشند، اما بزرگ شده‌ی کوچه‌ی محرم‌اند و هیچ کدام نه تام‌اند و نه جری! تامّ و تمام، اسدالله‌‌اند و نسل‌شان به حیدر کرار می‌رسد و الگوی‌شان عباس‌بن‌علی‌ست...

بیچاره‌ها نمی‌دانند دهکده‌ی جهانی ما را پرستوها ساخته‌اند و پرستوها هرگز از کوچ نمی‌هراسند...

مردم اسرائیل دارند صفا می‌کنند با واژه‌های صلح و دوستی، اما صفای ما در هروله‌ی بین مشعر و مناست و اتفاقا در برائت از مردم اسرائیل در عرفات...

ما فقط به یک نفر ابراز علاقه می‌کنیم آن هم به کسی که افق دیدش تا بی‌کران آسمان بود و اتفاقا آمده بود زمین را از لوث وجود صهیونیست‌جماعت پاک کند و پرچم صلح و دوستیِ اسلام را در انتهای افق بکوبد که اسرائیل غاصب وجود مصفایش را برنتابید...

ما شاید دوست‌دار جنگ و خون‌ریزی نباشیم، اما از آن متنفر هم نیستیم و البته دوست‌دار جهادیم که جنگ شما، جهاد ماست و پلی‌ست برای گسستن حصار تن و شکستن میله‌های سجن دنیا و رسیدن به آسمان و رساندن انسان‌ها به آرامش و انسانیت و دوستی... نفرت برای ما فقط یک‌جا معنا دارد، آن هم از غاصبان قدس شریف و ربایندگان 4 دیپلمات ایرانی و جنایت‌کاران صبرا و شتیلا و محبت و دوستی برای ما فقط یک معنی می‌دهد آن هم عشق و محبت حاج احمد متوسلیان به نوجوانان کُرد و بلوچ و فارس و...

آهای مردم اسرائیل! آن کودکی که در بغل شماست، محصول نامشروع کلاهک‌های هسته‌ای و ترس شماست... لبخند نمی‌زند، دندان‌های تیز آماده‌ی دریدنش را به کودک ما نشان می‌دهد در بحرین و غزه ... کودک ما اما زیر بمباران آل سقوطی که پشتش به شما گرم است، لبخند می‌زند، اما نه به شما، به فرشتگان الهی که آمده‌اند راه‌های میان‌بر آسمان را نشانش دهند...

ما از شما متنفریم ای مردم اسرائیل! هم از شما و هم از دیکتاتورهای کثیف و غارت‌گری که دارند شما را کوک می‌کنند تا از حنجره‌ی نخراشیده‌تان صدای نکره‌ی جنگ روانی بیرون آید...

جنگ، سونامی‌ شماست و باران رحمت الهی ما...

ما با شما در همان سطحی می‌جنگیم که شما آغازش کنید و در آخر هم قطعا ما هُمُ الغالبونیم نه شما؛ حتی اگر 8 سال که نه! 80 سال، سفاکیت شما طول بکشد!

ما را تحریم کردید و حالا دارید از درد به خود می‌پیچید... خود کرده را تدبیر نیست... دارید حاصل دست‌رنج خود را بالا می‌آورید... دارید تمام می‌شوید و دیگر از آن نوکرتان، شیطان بزرگ هم کاری ساخته نیست که او هم مثل شوروی سابق دارد کوچک و کوچک می‌شود و دارد فرومی‌پاشد از هم...

ما از شما متنفریم ای مردم اسرائیل و باز هم لگد خواهیم کرد و به آتش خواهیم کشید ستاره شومِ بختِ شما را و به زودی و به حول و قوه‌ی الهی می‌رسد آن روزی که خودتان را هم زیر چکمه‌های پولادین‌مان له کنیم...

به امید ظهور و به امید شهادت...


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 2:19 :: توسط : تورج قیداری

 

رحیم مخدومی: در سال 1390، اتفاق‌هاي زیادی در ایران رخ داد که منجر به صدرنشینی نام کشور عزیزمان در لیست خبرهای مهم جهان شد. در این میان دو خبر به خاطر ویژگی منحصر به فرد و وجوه اشتراک متعدد، قابل تأمل و درس و عبرت است.



خبر اول: اصغر فرهادی با ساخت فیلم جدایی نادر از سیمین برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران مفتخر به دریافت جایزه‌ی اسکار شد.

خبر دوم: مصطفی احمدی روشن به عنوان جوان ترین دانشمند نسل سوم انقلاب، مفتخر به دریافت مدال شهادت شد.



تأمل اول: هم اصغر هدف‌مند پیش رفت تا به این مقام نائل شد، هم مصطفی. هدف‌مندی اصغر که از اهداف ذاتی هر فیلم‌ساز بی توجه به دو فریضه ی تولّی و تبرّی است، نیازی به اثبات ندارد. رؤیای اسکار برای این تیپ فیلم‌سازان آن قدر جذابیت دارد که برای پرکردن چشم سیاستگذاران اسکار هرگونه خوش رقصی را مباح بدانند.

شاید در هدف‌مندی مصطفی برای بعضی خواننده ها جای تردید باشد. که آن هم دست کم با دو دلیل محکم عقلی و نقلی قابل رفع است. دلیل عقلی این است که مصطفی مسلّح بود. پس می دانست قدم در راهی گذاشته که احتمال ترورش قریب به یقین است. و دلیل نقلی این که وی از استاد اخلاق خود (حضرت آیت الله خوشوقت) تقاضای ذکری برای نیل به مقام شهادت کرده بود.



تأمل دوم: دو ایرانی با اراده، با دو آرمان کاملاً متفاوت از هم به قدری در مسیر خود عزم داشتند که هر دو خیلی زود به قله‌ی رؤیایی خویش صعود کردند.

آرمان این دو کاملاً مشهود و قابل مطالعه است. اصغر در قالب فیلم، حرف هایش را زده و مصطفی نیز در قالب شهادت، حرف هایش را عمل کرده است.



تأمل سوم: اصغر سر سفره‌ی این ملت جلوس کرد و با نان و نمک مردم سکوی مرتفعی ساخت تا روی آن بایستد و فریاد بزند كه؛

 در ایران همه دروغ می گویند. زن، شوهر، پدر، مادر، فرزند، کارگر، کارمند، معلم،...

 لذا سرزمین ایران محیط مناسبی برای تربیت فرزندان ایده آل اصغر فرهادی نیست.

 در ایران کرسی قضاوت فشل است. نه عدالت دارد و نه فراست.

 اسلام ایران، اسلام خرافاتی است.

 نسل سوم انقلاب زیر یوغ خودرأیی و استبداد پیشینیان خود می سوزند و تحمل می کنند، اما در آخر طاقت آن ها سر آمده، حصار را می شکنند و با نسلی که از گذشته‌ی خود پشیمان شده و راه نجات را غلتیدن در دامن امريكا می داند، همراه می شود.

این ها دروغ های فیلم جدایی نادر از سیمین است!



تأمل چهارم: مصطفی که نماینده‌ی نسل سومی هاست با خون خود بر ادعای واهی افتراق نسل سوم خط بطلان کشید و در عین حال واقعیت های تلخی را فریاد زد که "جدایی..." آن را انکار کرده بود. از جمله:

ثروتی که با بلوکه کردن اموال ایران و دزدی نفت کشورهای مسلمان و کشت و قاچاق مواد مخدر از افغانستان و فروش سلاح‌های کشتار جمعی و ده‌ها جنایت دیگر به دست می آید، نامشروع است. این لقمه ها در نگاهی خوش بینانه فرزندانی تربیت می کند وطن فروش و خیانت‌کار به ملت. مثل میرزا ملکم دیروز و الي ماشاء الله امروز!

دولتی که با پرچم استیفای حقوق بشر و محو تروریزم، خون میلیون ها مسلمان بی گناه فلسطینی، ایرانی، عراقی، افغانی و بحرینی را مکیده، دولتی دروغ‌گوست و هنرمندی که قادر به بيان این دروغ بزرگ نباشد یا جاهل است یا خائن.

صدق شعار مبارزه با تولید سلاح های هسته ای و کشتار جمعی از دماغ پینوکیویی کره‌ی زمین که با انفجار ناکازاکی و هیروشیما شکل گرفت، پیداست.

 

تأمل پنجم: اصغر و مصطفی - هر دو- توسط سرویس های جاسوسی امريكا و اسراییل شکار شدند. اصغر شکار شد تا با تزریق حمایت های مادی و معنوی، جانی دوباره بگیرد و همچنان از دلیل جدایی ها بگوید. مصطفی شکار شد تا با تزریق گلوله، دیگر وجودی نداشته باشد دال بر وصال نسل سوم با ارزش های انقلاب.



تأمل ششم: اصغر در اوج صعود به قله‌ی توفیق‌هاي هنری مفتخر شد دست نامحرم آنجلینا جولی را در دست خود بفشارد و این اتفاق شیرین را در کارنامه افتخارات حرفه ای اش ثبت كند. مصطفی در اوج غیرت و شرف و مردانگی، وقتی به خون خود آغشته شد، فرشته های الهی را به تعظیم و تکریم واداشت.



تأمل هفتم: در نظر امريكا و اسراییل، اصغر فرهادی با جایزه‌ی اسکار و تبریک وزیر امور خارجه این کشور و اکران فیلم در سرزمین های اشغالی و حمایت های پیدا و پنهان استکبار، زنده شد و در مقابل؛ مصطفی احمدی روشن با یک بمب مغناطیسی مُرد!

 اما در نظر ملت غیرت‌مند و شریف ایران، هر که به طمع وجیزه‌ی بی ارزش دنیا، ارزش های بی همتای این ملت بی نظیر را پای میز معامله ببرد، در همان قدم اول، مرگ ارزش و اعتبار خود را امضا کرده و به پایان تاریخ مصرف خود خواهد رسید.

زنده‌ی واقعی کسی است که جان خود را سپر جان مردم بی دفاع کرده، با خون پاک و صادق خود، دروغ‌گویان بین المللی را رسوا می کند و مرده‌ی واقعی کسی است که آبروی ملتی را سپر مطامع بی ارزش خود کرده، مستبدانه برّه‌ها را به جرم خطا و اشتباه، به کام گرگ‌های جنایت‌کار می سپارد.



تأمل هشتم: نظام جمهوری اسلامی آزاد اندیش‌ترین نظام دنیاست. در هیچ نظامی نمی توان این‌چنین اساس باورها و ارزش‌های یک ملت را زیر سؤال برد و دشمن درجه یک نظام را تکریم کرد. این نجابت نظام قابل تحمل است، اما این که هزینه دشمنی با ملت از جیب خود ملت برود، با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. نمی دانم چرا نمایندگان مردم تاکنون از وزیر ارشاد نپرسیده اند چرا جشنواره فجر به دشمن فجر جایزه داد و آن را به نمایندگی از سینمای جمهوری اسلامی به جشنواره های بین المللی فرستاد!



تأمل آخر: امروز بنده به عنوان یک شهروند ایرانی وقتی اسم "مصطفی" را می شنوم، سر بالا می گیرم، بر غیرت و مردانگی جوان ایرانی می بالم، اما نام "جدایی نادر از سیمین" و سازنده‌ی آن که یک گل طلایی به دروازه‌ی خودی زده، عرق شرم و زبونی ناشی از خیانت و وادادگی را بر پیشانی‌ام می نشاند.


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 12:26 :: توسط : تورج قیداری



قصه اسرائیل و فلسطین: از دست رفتن مادرم در برابر چشمانم. تمام فرصت، تنها ثانیه ای، آن هم برای خداحافظی ...

جز دندان بر دندان فشار آوردن، و جمع کردن تمام بغض چاره ای ندارم، برای روزی که انتقام سیلی...




ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 12:19 :: توسط : تورج قیداری

سردار محمد پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پیامی، شهادت سه تن از تکاوران لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) در منظقه شمال غرب را تسلیت گفت. 

در متن اين پيام آمده است: 

«بسم الله الرحمن الرحیم 


الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل‌الله به اموالهم و انفسهم اعظم درجةً عندالله و اولئک هم الفائزون


 سال ۱۳۹۰ در حالی گذشت که برای پاک شدن خاک ایران از لوث وجود دشمنان و مزدوران، نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تنی چند از مخلص‌ترین و رشیدترین جوانان خود را فدا نمود تا ملت سرافراز این سرزمین در امنیت و آسایش در راه اعتلا و پویایی کشور گام بردارند. 

 کوه‌های سر به فلک کشیده و قله‌های سپیدپوش شمال غرب کشور اگر زبان بگشایند، شنیدنی‌های افسانه‌گون از ایمان راسخ و رشادت این رزمندگان جان بر کف دارند. 

 رزمندگان رشید لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب‌(ع) قم در این میدان کارزار همچون دوران درخشان دفاع مقدس خوش درخشیدند و در آخرین لحظات این سال نیز سه تن از رزمندگان دلیر این لشکر در قله‌های سپید شمال غرب در سرمای جانسوز مظلومانه به شهادت رسیدند تا نام‌شان بر جریده سروقامتان تاریخ تا ابد سبز شود. 

 اینجانب شهادت این فرزندان رشید ملی ایران را به پیشگاه مقام معظم فرماندهی کل قوا، همرزمان و به خصوص خانواده‌های معزز شهیدان تبریک و تسلیت عرض نموده و برای بازماندگان از درگاه ایزد منان صبر جمیل و اجر جزیل خواستارم.» 

سه تن از تکاوران لشکر۱۷ علی‌‌بن‌ ابیطالب(ع) قم به نام‌های روح‌الله شکارچی، سعید غلامی شهروز و محمد سلیمانی که همراه با سایر همرزمان خود برای حفظ امنیت پایدار منظقه شمال‌غرب کشور در نقطه صفر مرزی مستقر بودند به علت برف، بوران و سرمای بسیار شدید مظلومانه به شهادت رسیدند.


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 12:28 :: توسط : تورج قیداری

متن فوق قسمتی از سفارشات امام عصر (عج) به حضرت آیت الله مرعشی نجفی در یکی از تشرفات ایشان خدمت امام زمان (عج) میباشد.

 

۱ - تاکيد فرمودند بر تلاوت و قرائت اين سوره ها بعد از نمازهاي واجب: بعد از نماز صبح سوره يس، بعد از نماز ظهر سوره عم، بعد از نماز عصر سوره نوح (البته بعضي نقلهاي ديگر دارد که سوره عصر)، بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک.

 

 ۲- تاکيد فرمودند بر خواندن دو رکعت نماز بين مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد، هر سوره اي خواستي بخوان و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره واقعه را بخوان، و فرمود: کفايت مي کند اين نماز از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب چنان که گفته شد.

 

۳ - سفارش فرمودند که: بعد از نمازهاي پنجگانه، اين دعا را بخوان: اللهم سرحني عن الهموم و الغموم و وحشه الصدر و وسوسه الشيطان برحمتک يا ارحم الراحمين.

 

۴ - سفارش فرمودند بر خواندن اين دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهاي يوميه، خصوصا در رکعت آخر: اللهم صل علي محمد و آل محمد و ترحم علي عجزنا و اغثنا بحقهم.

 

۵ - تاکيد فرمودند به خواندن قرآن و هديه کردن ثوابش به ارواح شيعياني که وارثي ندارند يا وارثي دارند و يادي از آنها نمي کنند.

 

۶ - تاکيد فرمودند بر زيارت سيدالشهداء عليه السلام.

 

اللهم عجل لولیک الفرج

*****

بعد نوشت : پیامبر اکرم(ص): هر که از برادر خود چیز ناپسندی بداند و آن را بپوشاند خداوند در روز قیامت (عیبهای) او را بپوشاند.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 14:19 :: توسط : تورج قیداری

بسـم رب المهــدی

السـلام عليکــ يـا ربيـع الأنـام و نضـره الأيـام

سـلام بـر تـو اي بهـار خلايـق و خرمـي روزگار!

مولایم ما را ببخش که یک عمر چه کودکانه نشستیم و انتظار کشیدیم تا صدای شلیک یک توپ ، نوید آمدن بهار را سردهد. ای صد افسوس که تو بهار بودی ومن بی تو هر فروردینم دی بود و نمی دانستم. صادق (ع) آل محمد(ص) فرموند: که نوروز و اول بهار روزی است که ما توقع فرج حضرت مهدی (عج) را داریم. کودک که بودم پدرم جمعه ها صبح درب خانه را آب و جارو می کرد تا اگر مولا از آن حوالی عبور کند ... و نو روز هر باره این حس را در من زنده می کند. مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ، خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن...

اما برای چه ؟ برای که ؟

اینان منتظرند تا بهار شود ؟

سالهاست می اندیشم که هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه به هم می ریزیم ، مهربان می شویم، به سراغ هم می رویم و از همه مهمتر منتظر می شویم... انتظار ... سالهاست به لحظات سال تحویل و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم! و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!!  کجایی ای ربيع الأنام و نضره الأيام؟   نمی دانم ، شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند تا رزمایش ظهور برگزار کنند ... وصد افسوس که ره گم کردیم و انتظار خورشید را کشیدیم و حال آنکه تو خود خورشید بودی و ما ندانستیم. ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد و همه با هم زمزمه می کردند دعای عهد و ندبه و فرج را ... و ای کاش هفت سین مان را در جمکران می گستردیم...  و در آن به جای سفره ، "سجاده ای" می انداختیم به گستردگی زمین... و "ستاره ای" از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو...  و " ساعتی" برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت  و "سدر" را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم! و "سیصد و سیزده سرباز" و "سلاحی" به نشان پایدبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم " شاهِراً‌ سَيْفي ، مُجَرِّداً قَناتي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَ الْبادي " و با شميشر آخته ، و نيزه برهنه ، پاسخ ‌گويان به نداى آن خواننده بزرگ در شهر و باديه ایم. و سین ششم سجاده مان را از خدا می خواهیم تا "سرمه" کشد چشمانمان را به وصال دیدارش... و شنوا سازد شنوایی مان را به نوای انا المهدی...

اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ

و سین هفتم را نیز من بر این سجاده می نشانم " سلام علی آل یاسین".


ماخذ نامه: هرچه خواستم از نوروز بنویسم، خط خوردگی هایم زیاد شد... تا اینکه این متن زیبا را در وبلاگ شخصی آقای رائفی پور مشاهده کردم. گویا از دل من نوشته بود. پس چون دل خواست و پسندید، آوَردَمش...

تبریک نوشت: سال خوبی را برای شما آرزو دارم...




ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 12:25 :: توسط : تورج قیداری

به گزارش جهان به نقل از فارس، در حالی که دولت آمریکا و همپیمانان غربی‌اش طی سال گذشته تحریم‌های اقتصادی علیه ملت ایران را تشدید بخشیدند، "باراک اوباما"‌ رئیس جمهور آمریکا طی پیامی به مناسبت نوروز گفت که هیچ دلیلی وجود ندارد که ایران و آمریکا از یکدیگر جدا باشند.



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 12:24 :: توسط : تورج قیداری
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشورایی شویم و آدرس ashoora.10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 7767
تعداد مطالب : 105
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1